نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

امید و آرزوی مامانی و بابایی

اولین سینما - عروسی - عید قربان

1393/7/17 9:28
نویسنده : مامان ریحانه
1,579 بازدید
اشتراک گذاری

به ترتیب تاریخش

خاله مرضیه دوست خوب مامان اومده بود شهر ما که البته شهر پدری خودش هم هست دلم خیلی براش تنگ شده بود قرار گذاشتیم هم دیگه رو دیدیم شما هم خیلی دوسش داشتی چون خییییلی مهربونه بعد از ظرش با اصرارت رفتیم کافی شاپ چه علاقه داری خلاصه خیلی خوب بود فردای اون روز هم به اتفاق همسر خاله و دو تا دخترای گلش رفتیم سینما (شهر موشها ) خوب تقریبا اوایل فیلم برات جذاب نبود اما یه دل سیر پفک خوردی نه

تا اینکه فیلم به جاهای حساسش رسید و قسمتی که اسمشو نبر (گربه) اومد شما دیگه جم نخوردی خندونک فکر میکردم بترسی اما اصلا ترس نبود توجه بود خلاصه خیلی خوش گذشت هنوز تیزر های یا تبلیغات تلویزیون رو میبینی یاد خاله مرضیه و سینما میکنی دلمون خیلی براشون تنگ شده

هلیا جون که خیلی خانم شده ماشالله من چند سالی بود ندیده بودمش چقدر روزها زود میگذره بوسوهمیلای عزیزم که خیلی با شما مهربون بود خوب هر دو تا دختر به مامان و باباشون رفتند

سریع پریدی روی اون یکی مبل که ازت بازم عکس بگیرم

وقتی کسی رو ببینی که بهت توجه میکنه دیگه میری تو خط لوس شدن یه عکس خوب نزاشتی بگیرم غمگین

خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت

عروسی خاله ربابه دوست عزیزم که خیلی دوستش دارم من و خاله مرضیه و خاله ربابه دبیرستانمون رو با هم گذروندیم یکی از بهترین دورانهای زندگیمونو در کنار هم خووووووووووووووووووووش گذروندیم شما هم خیلی خاله ربابه رو دوست داری وای که با لباس عروس هم دیدیش دیگه عاشقش شدی هنوز که یه هفته میگذره تو جو عروسی هستی

 

 

 

 

 

امیدوارم زندگیشون پر از موفقیت و خوشبختی باشه و بهترین روزها رو در کنار هم تجربه کنند

 

عید قربان  هم اینجا تو شهر ما خیلی خوب و مفصل میگیرند سه روز کلا شهرمون تعطیله

چند تا عکس برای یادگاری برات میزارم تو خونه خودمون که یادم رفت عکس بگیرم

خونه بابا بزرگ بغل عمو احسان

 

چند وقت قبل از عید قربان این عکس رو با یه گوسفند که بابا بزرگ خریده بود تا ببرن جنگل به زور ازت گرفتم من بچه بودم اااااااصلا نمیترسیدمقوی و شما همین جا هم به زور وایسادی زبانخنده

 

روز بعد ار عید از خلوتی خیابونها استفاده کردیم و کلی قدم زدیم جلوی خونه بابا بزرگ

 

 

پسندها (8)

نظرات (11)

دلبر
18 مهر 93 17:03
مامان رها
19 مهر 93 18:56
به به چه روزهای خوبی رو گذروندین همیشه به گردش و شادی چقدر لباس عروس بهت میاد چقدررر ناز شدی ماشا اله
مامان ریحانه
پاسخ
ممنون یاسمن جون
مامان ریحانه
23 مهر 93 7:58
سلام دوست عزیز چه جالب منم مامان ریحانه هستم و دخترم هم 3 روز از دختر شما بزرگ تر است یعنی تقریبا همسن و سالند انشاالله که همه ی کوچولوهای سرزمینمان صحیح و سلامت باشند همچنین نیایش گل شما
مامان ریحانه
پاسخ
سلام عزیزم خیلی خوشبختم از آشناییتون ان شاالله همه بچه ها
مامان ریحانه
23 مهر 93 13:42
عزیزم با اجازتون من هم افتخار لینک کردن شما را داشته باشم فدای تو
مامان ریحانه
23 مهر 93 20:14
سلام خانمی با اجازه می تونم افتخار لینک کردن شما را داشته باشم
مامان ریحانه
پاسخ
خواهش میکنم عزیزم
مامان علی
24 مهر 93 20:37
چه عکسای خوبی شده چقدر نیایش خشکل شده همیشه خوش باشید
بانو
28 مهر 93 12:22
سلام مدل لباس پاییزی بارداری را در بانو ببینید www.banoo.ir/post/1136 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
بابای گل رخ
29 مهر 93 7:57
ای بابا ! ما رو باش فکر می کردیم فقط ما یه دختر خوشگل و مامانی داریم ! ، نگو بعض ها روی دست ما بلند شدند ! .
مامان ریحانه
پاسخ
شما خیلی لطف دارید ممنون دختر شما بسیار زیبا هست خدا حفظش کنه
خاله فرزانه
4 آبان 93 13:59
همیشه به عید و شادی و ببعی کشتن و به به خوردن و قدم زدن و لباسهای خوشگل پوشیدن
مامان نازیلا
5 آبان 93 10:43
چقدر لباس عروس بهش می یاد چقدررر ناز شده
مامان ریحانه
پاسخ
ممنونم مامان نازیلا
خاله فرزانه
5 آبان 93 11:37
اولین سینما رفتنت هم مبارکا باشه
مامان ریحانه
پاسخ
میسی