خرداد 93
خرداد 93 خاله فرزانه پیش ما بود و بخاطر اینکه ایشون خییییییییلی اهل گردش تفریح تشریف دارند ما هم در رکابشون همه جا رفتیم اما از هر جا که رفتیم عکس نداریم
اینجا شب نیمه شعبان هست باغ ملی و حسابی هم گشتییییم تا پاسی از شب شام هم مهمون مامان بزرگ بودیم تو پارک الغدیر
اینجا هم همون شبه برای اولین بار سوار قطار برقی شدی چرا ؟ چون ما فرصت نمیکنیم زیاد ببریمت بیرون شرمنده
رفتیم خونه زنعمو و دلبر جون تا هم خبر نی نی تو دلشو بگیریم و هم وسابل خوشگلشو ببینیم دلبر جون ان شالله به سلامتی نی نی خوشگلتو بغل کنی
تولد خاله کوثر خانم عمو مهدی که تازه 18 سالش شد از اون روز خوندن happy birth day to you رو یاد گرفتی دو دفعه خوندناااااااا الهی قربون حافظت برم که یک کلمه میترسم جلوت بگم حتی اگر پچ پچ باشه
داری به امید شیر میدی خاله رفته بود آرایشگاه دخترم خیلی خوب از امید نگه داری میکرد
قربونش بره خاله خیلی پسر خوبی بود اون روز
اینجا یه شب دیگه رفتیم پارک و شما دو تا وروجک رفتین که بازی کنید شما دومین باره که تشک بادی سوار شدی اولین بار هم کوچیک بودی و همون پایین نشستی واقعیتش دوست ندارم زیاد سوار شی چون حلما میخواست بره شما هم اصرار کردی که بری
ای شیطوناااااا
در کل باید از خاله فرزانه تشکر کنیم که ما رو به زور و یا با زبون خوش بردن و گردوندند