نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

امید و آرزوی مامانی و بابایی

بالاخره مریضی رفت

1393/4/19 9:35
نویسنده : مامان ریحانه
527 بازدید
اشتراک گذاری

 

بالاخره این مریضی سمج رفتجشن و فقط چند تا سرفه (به قول نیایش بی ادب ) باقی مونده

برای بیماریت 3 تا آمپول زدی خیلی دلم برات سوخت وقتی میگفتی مامان اینجا دکتره ؟گریه  من خیلی از آمپول میترسم درد داره دردم میاد مامان غمگین

حتما فکر میکردی مامان و بابام چقدر ظالمند این همه التماس میکنم اهمیت نمیدند یا شاید فکر میکردی این یه تنبیههگریه آخه وقتی اومدیم خونه بهم میگفتی مامان دیگه به حرفت گوش میدم دیگه سرما نمیخورم خدا کنه دیگه هیچ وقت آمپول لعنتی سراغت نیاد مادر

کلمات قصار نیایش بانو

بهت گفتم مامانی میخوام وقت دکتر بگیرم برات

بهم جواب دادی چرا اینقدر وقت دکتر میگیری زنگ بزن وقت تولد برام بگیر خنده

مامان من با آمپول تبم پایین نمیادعینک

با بستنی تبم پایین میاد تعجب

 

من تعجبسوالدرسخوان

نیایش خندونکاجازهزیبا

پسندها (4)

نظرات (5)

مامان سوده
19 تیر 93 12:11
سلام عزیزم من نمیدونم چرا خطوط وب شما برای من ریز است و قابل خواندن نیسترمزو خصوصی گذاشتم براتون عزیزم.غصه لاغری نیایش گلو نخور این بیماری شایع بود و بچه ها هم حساسن و زود زود بیمار میشن....خدا کنه وجود عزیزش سالم باشه بعدش دوباره تپل میشه نفس خاله.
مامان ریحانه
پاسخ
ممنون سوده جونم خیلی بما لطف داری بد جور در پی تپل کردنش هستم هر چند چاقی برام مهم نیست ولی میخوام به قبلش برگرده
خاله فرزانه
19 تیر 93 12:44
خدا رو شکر که حال نیایش خاله خوب شد ولی واقعا لاغر شده هااااا عزییییییزم الهی فدات بشم خاله از نیایش این حرفها بعید نیست جواب رو تو آستینش داره
مامان رها
20 تیر 93 11:58
خداروشکر که حالش خوب شد بچمون ایشاله که دیگه هیچوقت مریض نشه ماشاله چه شیرین زبونه این بلااا
دلبر
20 تیر 93 13:18
آخ بگردمت که اینقدر شیرین زبونی تو عزیزم. خداروشکر ایشالا که مریضی ازش دور باشه، خیلی اذیت شد.
مامان ریحانه
پاسخ
ممنون عزیزم ماشالله به دلبر جونش رفته خودت که میدونی
مامان راحله
20 تیر 93 13:32
کلی به حرفهای نیایش خندیدم ای ول دلم رو واکردیییییی
مامان ریحانه
پاسخ
قصد ما هم واشدن دل عزیزانمون بود آرزوی ما باز شدن دل پاک شماست