کارها و حرفات
خیلی دوست داری هر موقع از در خونه میام بیرون کفشامو جفت کنی بدو بدو زودتر میری جلوی در حتی اگه مهمونی باشیم یا یه لحظه بخوام برم تو حیاط هم یادت نمیره نمیدونم چرا اینقدر علاقه داری ما بهت نگفتیم باید اینکارو بکنی گاهی اوقات جو میگیرتت و کفشهای همه رو میزاری جلوی پاشون دختر خوشگل با ادبم
خیلی دوست داری وقتی میرقصی روی سرت پول بریزند چند تا پول که شاباشت کنیم همونو باید 20 بار بریزیم کلی کیف میکنی
یکی از بزرگترین علاقه مندیهات تولد گرفتن و آتلیه رفتنه خیلی کوچیک تر بودی که آدرس آتلیه ای که همیشه میرفتی رو خوب بلد بودی همیشه گریه هات رو با همین دو چیز آروم میکنم یا در مورد تولدت حرف میزنم و یا در مورد اینکه ایند فعه رفتی آتلیه میخوایی چی بپوشی
خیلی دوست داری منو عشقم صدا کنی مخصوصا تو خونه پیش بابایی
وقتی بابایی بغلت میکنه و فشارت میده انگار زندانیت کرده باشه داد میزنی عشقم عشقم کممممممممممممممممک وای به روزی که منو بابایی کنار هم بشینیم سریع قهر میکنی یکدفعه متوجه میشیم که نیستی پشت تخت یا مبل در حال قهر پیدات میکنیم یا داد میزنی تو عشق من نیستی نشین پیش بابایی منم ادای تو رو در میارم که عشقم بیا منو نجات بده تا قهرت یادت بره و بیایی منو نجات بدی بیچاره باباییییییی همیشه نقشش همون آقا گرگه است و منو تو عاشقایی که همدیگه رو گم کردند
اگه با هم بریم بانک شما هم حتما باید یه شماره بگیری برای خودت واااااااای چه ذوقی میکنی انگار جایزه گرفتی
یا پول آژانس وتاکسی رو اگه شما ندی .............. کاری میکنی که دلم میخواد یه سوت بزنم آژانسی رو برگردونم یه پول اضافه هم بهش بدم
یه چیز هم ناراحتت میکنه اینه که چرا مو هام فر فریه یه روز دیدم بد جور با خودت درگیری موهاتو میکشیدی و میگفتی چرا موهام بلند نمیشه بریزه رو شونم مجبورم کردی یه گیره مویی رو به سرت کلیپس کنم تا یکم آروم بشی میگفتی باید الان موهام بلند بشه تا من سرمو که تکون میدم بریزه رو شونم برعکس تو من عاشق فرفره موهاتم از اول دوست داشتم دخترم موهاش فر باشه
شیطونه میگه برم موهامو کوتاه کنم با دخترم بلند شه دیگه اینقدر نق نق مو نداشته باشه
یا همیشه میگی موهام آبشاری کن مث حلما (آبشاری یعنی از پشت ببند) از حلما یاد گرفتی این کلمه رو
اگه من یا خاله هات (چون دورو برت هستند) یه لحظه بهت توجه نکنیم یا خلاصه از دستمون ناراحت بشی لب و لوچت آویزون میشه که مامان منو دوست نداری ؟ با من دوست نیستی ؟یا خاله با من دوست نیست؟ این جمله رو از یک سال و نیمت که بود مبگفتی قبلا خیییییییلی حاد تر بود بابابزرگ ولی همیشه اداتو در می آورد میگفت نیایش منو دوست نداری با من دوست نیستی آخه شما اینقدر تکرار میکردی تا من بگم نه دوست نیستم تا بزنی زیر گریه
وقتی بریم یه جایی به همه میگی جات خالی بود ما هم گفتیم وای چه دختری داریم ما اااااااااااااااا تا اون روز رفتیم پارک فرداش به حلما میگفتی حلما جات خالی بود منم گفتم مامان خوب فردا با هم میریم گفتی نههههههههه جات خالی بود یعنی دلت بسوزه چه فرهنگ لغتی مامان
اگه وسایل اتاقت رو بریزی خیلی جدی بهت میگم نیایش وسایلت رو جمع کن دو تا شو بر میداری بعد میبینم اومدی بیرون قیافه یه آدمی که از صبح کوه کنده رو به خودت میگیری و میگی من خسته یم نمی تونم خودت جمع کن منم که جدیییییییییی میرم خودم جمع میکنم
وقتی که میگی بغلم کن میگم من این همه زحمت کشیدم بزرگت کردم حالا باید خودت راه بری میگی تو که منو بزرگ نکردی من خودم بزرگ شدم من ............
یه دختر خیالی هست که بابا اسمشو گذاشته سولماز
بابایی میگه یه هو از دهنم دراومد حالا اگه یه روز بالاخره نیایش این سولماز رو ببینه !!!!در جا میخواد خفش میکنه همه کارهای خوب دنیا رو این سولماز میکنه حرص نیایشو در میاره تا حرفمون رو گوش نمیکنی شروع میکنیم به تعریف از سولماز خدا رو شکر خیلی هم تاثیر داشته
اگه یه وقتی کار بدی بکنی بگیم اینکارو کی کرده سریع میگی سولماز بی ادب ....
نوشایه پفک چیپس تا حالا بهت ندادیم اما بعضی از عزیزانمون بالاخره طعم پفک رو بهت چشوندن ولی حرفای مامان و بابا بیشتر تاثیر داره اگه کسی بهت تعارف کنه اصلا قبول نمیکنی میگی مگه من دختر بدی بودم بده سولماز بخوره