سه ماه گذشته
سه ماه گذشت اما برام خیلی طولانی گذشت کارو مشغله ام زیاد بود بدترین اتفاق تو این سه ماه بستری شدنت تو بیمارستان بود یه روز با حلما تو خونه بازی میکردید که نمیدونم چطور شد چیکار کردید که این اتفاق وحشتناک افتاد و پرده گوشت پاره شد اونقدر اون روزها بد بود که نمیخوام ازش بنویسم اما هیچ وقت اون لحظه ها تو روز 21 آذر از یادم نمیره میگذرم
اما روزهای خوب بزرگ شدنت بهترین روزهای این سه ماه بود عزیزم خانم شدی دیگه بزرگ شدی بعضی حرفها و کارات برام خیلی عجیبه حرفهای بزرگتر از سنت گاهی اوقات خیلی میخندونتمون و گاهی هم از تعجب ....
چند تا عکس از این روزها رو تو پست بعد میزارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی