سفر نامه نیایش به کرمان
سفر نامه نیایش به کرمان مینویسم برای گل ترین دختر دنیا که تو مسافرت کلی خوشحال و مهربون بود و باعث شد به خودش و مامان و باباش کلی خوش بگذره
پنج شنبه ساعت٥/٨ شب حرکت کردیم و جمعه ساعت ١ بعداز ظهر رسیدیم راه طولانی بود ولی در کنار دختر نازم اصلا نفهمیدم کی رسیدیم شما ٩٠% خواب بودی 
مجبور بودیم با ماشین بریم چون برای گشتن خیلی بهش احتیاج پیدا میکردیم
خاله خیلی خوشحال بود که ما بعداز ٣ سال از ازدواجش بالاخره رفتیم خونش هر روز از صبح تا آخر شب بیرون بودیم روز جمعه بعد از رسیدن اول رفتیم پارک مادر حلما کلی بازی کرد و بهش خوش گذشت دختر نازم هم از دیدن بچه ها به وجد اومده بود
از فردا صبح از باغ شازده شروع کردیم خیلی خیلی با صفا بود تا بعد از ظهر اونجا موندیم بعد از اونجا رفتیم و شهر ماهان رو گشتیم توی این چند روز هز چی پارک و جای دیدنی که وقت شد بریم رو سر زدیم
تو پارک مسجد صاحب الزمان و باغ شازده از بقیه جاها به شما بیشتر خوش گذشت تو خونه خاله اولین بار چند تا قدم چهار دست و پا رفتی من عاشق چهار دست و پا رفتنم و دختر خوشگلم همش سینه خیز میرفت اون شب که چند قدم رفتی من و خاله با هم یه جیغی کشیدیم نازنینم با تعجب ما رو نگاه میکرد 
تازه از مبلها خونه خاله میگرفتی و راه میرفتی 
آروم و قرار نداشتی کلی ذوق کرده بودی الهی قربونت برم
بازار سر پو شیده مشتاق هم جالب بود بیرون گرم و انجا خنک خنک
روز آخر هم حمام گنجعلی خان رو دیدیم انقدر خوشحال بودی و دست میزدی مردم و توریستا ازت عکس میگرفتن تو از آدمکهای مومی اونجا خیلی خوشت اومده بود و کار جدیدت رو اونجا شروع کردی اونم اینکه لباتو غنچه میکردی و اونها رو نشون میدادی و میگفتی اوووووووووو انگار خیلی عجیبند الهی مامان فدای اووووو گفتنت بره
خلاصه این سفر به همگی خیلی خوش گذشت مخصوصا با مهمون نوازی خاله و شوهر خاله عزیزصد چندان شده بودهمگی دوست داشتیم بیشتر بمونیم ولی بابای حلما کار اداری داشت و مجبور بودیم برگردیم روز چهار شنبه ساعت ٤ بعد از ظهر حرکت کردیم به سمت خونه
من فکر میکنم به شما و حلما از بقیه بیشتر خوش گذشت چون هر دوتون عاشقه دد اید
حتما به زودی سفر نامه ای با عکس براتون میزارم
