بالاخره مریضی رفت
بالاخره این مریضی سمج رفت و فقط چند تا سرفه (به قول نیایش بی ادب ) باقی مونده
برای بیماریت 3 تا آمپول زدی خیلی دلم برات سوخت وقتی میگفتی مامان اینجا دکتره ؟ من خیلی از آمپول میترسم درد داره دردم میاد مامان
حتما فکر میکردی مامان و بابام چقدر ظالمند این همه التماس میکنم اهمیت نمیدند یا شاید فکر میکردی این یه تنبیهه آخه وقتی اومدیم خونه بهم میگفتی مامان دیگه به حرفت گوش میدم دیگه سرما نمیخورم خدا کنه دیگه هیچ وقت آمپول لعنتی سراغت نیاد مادر
کلمات قصار نیایش بانو
بهت گفتم مامانی میخوام وقت دکتر بگیرم برات
بهم جواب دادی چرا اینقدر وقت دکتر میگیری زنگ بزن وقت تولد برام بگیر
مامان من با آمپول تبم پایین نمیاد
با بستنی تبم پایین میاد
من
نیایش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی