جشن دندوني عسلكم
بالاخره يه جشن دوندوني كوچيك واسه در اومدن مرواريداي خوشگل عزيز دلم گرفتيم همه چيز خيلي خوب بود خدا رو شكر شما هم خيلي اذيت نشدي ولي نمي تونم بگم كه خيلي بهت خوش گذشت شديدا ،شديدا به من وابسته شدي و بيشتر به اين دليل اذيت ميشي ولي وقتي كلي بچه دور و برت ديدي خيلي خوشحال شدي آخه عاشق بچه ها هستي چه بزرگ باشن يا از خودت كوچيك تر
از آش دندونيت هم خيلي خوشت اومد و كلي آش خوردي موقع تزيين خونه هم براي اولين بار توي عمرت بادكنك تركوندي و اوليشو حسابي ترسيدي الهي مامان فدات بشم كه وقتي ميترسيدي ميپري هوا ولي گريه نمي كني
اواسط جشنت هم يك ساعتي وسط اون همه سر و صدا و شلوغي خوابيدي
اينم چند تا عكس از دندوني دخترك مامان
از تزيينات عكس خوبي ندارم
اين هم كيفتهاي يادگاري كه توش پاستيل دندون و تافي روكش دار داشت
اينم كيك دندوني دخترم
اين هم دسر هايي كه خاله فرزانه فرصت كرد ازش عكس بگيره قبل از خوردن
نيايش همراه علي ،حلما و فرناز مازيار هم كه فقط تفنگش معلومه
و در آخر دختر مامان
بايد از مامان بزرگ و خاله ها خيلي تشكر كنم كه اگه اونها نبودند من نمي تونستم هيچ كاري بكنم مامان بزرگ رو واقعا خسته كرديم ماماني تو عزيز دلي و خيلي مهربون هر كاري كنيم نمي تونيم زحماتت رو جبران كنيم