نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

امید و آرزوی مامانی و بابایی

پیشرفتهای نیایش

1391/7/20 8:58
نویسنده : مامان ریحانه
402 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزکم هر روز یه کار جدیدی انجام میدی منو بابایی عاشق شیرین کاریهاتیم ماچماچماچماچماچماچ

از پنجم مهر که خودت میایی بیرون تو خیابون و راه میری و اصلا هم دلت نمیخواد بغلت کنیم یاد گرفتی که باید چطور بیرون بری کیفت رو میندازی روی دستت (الهی فداااااااااات بشم یه دونه من ) مثل یه خانم شیک و میری کفشتو از رو پلها برمیداری و اصرار که باید بری بیرون قلب

چند روز پیش رو تخت خونه بابا بزرگ خوابیده بودی که مامان بزرگ میاد جلوی در برای کاری میبینه دخترم از روی تخت اومدی پایین از پله ها خونه و پله های راه رو اومدی بیرون دم در تعجبهم خوشحال بودیم که خودت بدون افتادن میتونی بیایی بیرون لبخندهم از اینکه اگر اتفاقی خدای نکرده برات می افتاد حالمون بد شده بوداوهنگران

خودت به راحتی از پله ها پایین و بالا میری

غذا تو خودت البته با نظارت مامان با چنگال میخوری با قاشق اصلا میونه نداری

موبایلهای همه رو میشناسی البته دستشون دیدی و چند تا رو کنار هم میزاریم و بهت میگیم که ببر مو بایلش رو بده میبری صاف میزاری کف دستشنیشخندهمین طور دسته کلید و کیف هایی دستی رو که دستمون دیدیه باشی میشناسی امروز کیف بابابزرگ رو کشون کشون میبردی به هیچ کس هم نمیدادی غیر از خودش

دیگه تقریبا همه فامیل رو میشناسی اسمشون رو که میبرم نشونم میدی

کلمه هایی که میگی تا جایی که یادم باشه برات ثبت میکنم

مامان = ماما

بابا= بابا

مامان بزرگ =ماما

بابابزرگ=بابا

حلما =حما

عمه =عما

آیینه =آینه البته چون بسیار بهش علاقه مندی خوب اداش میکنی

غذا =هام نام

سگ و گربه =هاپو

آب=آب

دوغ=آبا

بیرون از خونه =دد

توپ=پوپ

پا=پا

کفش=کش

نه =نه

بله =سرت و تکون میدی و میگی اه

وقتی چیزی رو بخوای و اسمش رو ندونی=اینا

اعضای بدنت رو میشناسی وسایلت و لباسهاتو هم همین طور مثل وقتی بگم برو کیفت یا شلوارت رو بیار خوب میدونی مال شما کدومه

اگه باز هم یادم اومد برات مینویسم قربونت برم عزیز دلم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان امیر مهدی (سوده)
26 مهر 91 17:43
خیلی دوستت دارم ریحانه جون


منم خیلی دوستت دارم سوده خوبم
مامان امیر مهدی (سوده)
27 مهر 91 11:24
واییییییییییی ریحانه جون چه اهنگ زیبایی منو یاد این میندازه که با ذره ذره وجودم عاشق امیر مهدی هستم اشک تو چشمهام جمع میشه خدا نیایش گل و امیر مهدی عزیز و تمام نی نی ها رو برای ماماناشون نگه داره انشاالله.احساس میکنم اینا تمام حرفهای دل من به عشق اسمانیم امیر مهدی هست عاشقشممممممم. ممنون از اهنگ زیبایت عزیزم دوستت دارم یک دنیا ریحانه جون.


ممنون از اینهمه احساسهای قشنگت دوست خوبم قربونت برم که حرف دل منم زدی
خاله فرزانه
28 مهر 91 16:25
به نظر من که آهنگت خیلی قشتگه
عشق یک مادر رو به فرزندش می تونه نشون بده
سوده که گفته غمناکه





مرسی خاااااااله خوبه
خاله فرزانه
28 مهر 91 16:37
من همیشه میام وبلاگ نیایش رو نگاه می کنم اگه وقت کنم نظر میزارم خیلی کیف می کنم وقتی از پیشرفتهای جدیدش خبر دار میشم
فقط واسه دل منم شده عکس جدید بزار اگه نمیخوایی هر عکسی تو وبلاگش بذاری واسه ایمیلم بفرست
نیایش ایندفعه خیلی لاغر تر شده قدشم که ماشا الله به خاله خوبش داره میره

بیشتر این عکسها رو به خاطر تو میزارم خاله جون
آره قربونش برم مثل خالش لاغر قد بلند میشه فداش بشم