نیایش در 22 ماهگی
دخترم این چند روز خاله فرزانه اینجاست و شما تنها نیستی کلی خوشحالی صبح که از خواب پا میشی با ذوق میگی "بریم خاله فزانه "
به بهانه خاله کلی گشتی الهی فدات بشم بیشتر روزو تنهایی البته با مامان بزرگی
ما که اینقدر سرگرم زندگی روزمره شدیم زیاد نمیتونیم بیرون یا مسافرت ببریمت حالا با اومدن خاله و شو هر خاله مهربونت یه تنوع حسابی تو روزمرگیت پیدا شده
همه عکسهات رو الان ندارم اما اونهایی که الان همراهمه رو برات ثبت میکنم
روز اول عکسی که خاله ازت گرفته ماشاللله داری مامان دیگه نمیشه ازت یه عکس گرفت
حلما و نیایش
جنگل به قول دخترم دنگل
نیایش با عینک حلما حالا هم میگی مال خودمه
منتظر بابا بزرگ و مامان بزرگ و خاله هاش و شوهر خاله هاش
چرا نیومدن
ادامه دارد......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی