نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

امید و آرزوی مامانی و بابایی

نوروز 93

1393/2/9 11:41
نویسنده : مامان ریحانه
476 بازدید
اشتراک گذاری

عید امسال از سالهای پیش قشنگ تر و خوشگل تر بود هر روز بودن با تو قشنگ تره دخترم این سومین بهار بودن در کنار عزیزترینمه ماشالله خیییلی شور وشوقت زیاده این سفره کوچولو روسعی کردم خیلی جمع و جور پهن کنم تا زیاد جلب نظرتونو نکنه اما بیشتر اوقات دورو برش بودی منم میترسیدم دست تو آب ماهی کنی اما از اونجا که خیلی خانم شدی با کمی نصیحت مادرانه دیگه 13 روز رو گذروندیم یه سبزه خوشگل هم داشتیم که زود زرد شد و ازش فقط فیلم داریم این عید خیلی بهت خوش گذشت

دو تا مهمون کوچولو هم داشتیم که برات جذاب بودن اول امید کوچولوی خاله اومد که قربونش برم خیلی ریزه میزه بود و یه مراسم هم خونه بابابزرگ براش گرفتیم که شما آخر مراسم همه مهمونها رو از جیغ های بنفش رنگتون مستفیض کردید من هنوز نفهمیدم چرا اینقدر ناراحت شدی خوابت میومد یا ....

مهمون بعدی مون هم رها کوچولوی نانازی بود با اون نی نی گفتنش و رقص خوشگلش دل آدمو میبرد

دلمون برای کوچولوهای خوشگلمون تنگ شده

 

نوروز

این ماهی ها رو هم خودت انتخاب کردی یه سفید و یه دونه هم مشکی توش بود که به اونها هم عروس و داماد میگفتی  تا امروز دو تا ماهی دیگه زنده اند

نوروز

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله فرزانه
9 اردیبهشت 93 15:23
خونتون که خیلی خوشگل شده بود با اون تغییرات جزیی که داده بودید میز هفت سینتونم شیک بود
مامان ریحانه
پاسخ
ممنون