نيايشنيايش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

امید و آرزوی مامانی و بابایی

مرواريد جيگرم

نيايش داره يه دندون              قند ميخوره از قندون فرشته مهربون                     آورده واسش يه دندون اول از دختر گلم عذر خواهي كنم چون چند روز اينترنت مامان قطع شده بود و نتونستم خبر مهم دندون درآرودنتو زودتر اينجا بنويسم نازنينم در هشت ماه و بيست و نه روزگي دندون در اورد.خدارو شكر روز جمه 29 ارديبهشت بعد از رفتن عمو بهروز و خانواده ،من و بابايي داشتيم به دختر گلمون آب ميداديم كه احساس كرديم صداي دندونت مياد كه به ليوان ميخوره با كلي خوشحالي لثه هاتو نگاه كرديم ولي خ...
8 خرداد 1391

سفرنامه تصویری نیایش

روز اول باغ شازده این باغ در سال ١٢٥٧ ه.ش به دستور عبدالمجید میرزا ناصر الدوله فرمانفرما نوه دختری ناصر الدین شاه قاجار جهت تفریح و تفرج شخصی بنا نهاده شده مساحت این باغ ٧٥٠٠٠ متر مربع است.     ببخشيد كه كيفيت عكسهات پايينه عزيزم از روي فيلم عكس گرفتم نيايش مامان       ورودي آب از زير ديوار   آستانه شاه نعمت الله ولي قدمت نهم هجري دوره تاريخي تيموريان مساحت 35000 متر و نيايش     نيايش در پارك       اينم ناز كردن دخترم  به همه اينطوري دددددددددددد ميگي مرحله اول تو ميتوني آفرين   &...
4 خرداد 1391

سفر نامه نیایش به کرمان

مینویسم برای گل ترین دختر دنیا که تو مسافرت کلی خوشحال و مهربون بود و باعث شد به خودش و مامان و باباش کلی خوش بگذره پنج شنبه ساعت٥/٨ شب حرکت کردیم و جمعه ساعت ١ بعداز ظهر رسیدیم راه طولانی بود ولی در کنار دختر نازم اصلا نفهمیدم کی رسیدیم شما ٩٠% خواب بودی   مجبور بودیم با ماشین بریم چون برای گشتن خیلی بهش احتیاج پیدا میکردیم خاله خیلی خوشحال بود که ما بعداز ٣ سال از ازدواجش بالاخره رفتیم خونش هر روز از صبح تا آخر شب بیرون بودیم روز جمعه بعد از رسیدن اول رفتیم پارک مادر حلما کلی بازی کرد و بهش خوش گذشت دختر نازم هم از دیدن بچه ها به وجد اومده بود از فردا صبح از باغ شازده شروع کردیم خیلی خیلی با صفا بود تا بعد از ظهر اونجا موند...
28 ارديبهشت 1391

خونه خاله

عزیزکم دخترکم داریم میریم خونه خاله یکی یه دونم داره اولین مسافرت طولانی شو تجربه میکنه داریم از شمال ایران میریم جنوب  جنوب جنوب هم نه میریم کرمان خونه خاله فرزانه هم خیلی دوست دارم در کنار هم سفر بریم هم نگرانم تو راه اذیت بشی قربونت برم هر کلری میکنم که بهت خوش بگذره چون کلی عاشق ماشین سواری و به زبون شیرین خودت** دد ** هستی شما، باباجونی ،مامانی به همراه  خاله فاطمه و حلما و باباش فردا حرکت میکنیم  حتما بعد از برگشتمون خاطراتش رو برای گلکم مینویسم 
13 ارديبهشت 1391

سرما خوردگی

ببخشید عزیزم که اینقدر دیر برات خاطراتت رو مینویسم من و دخی نازم حسابی سرما خورده بودیم الهی قربونت برم اولین بار بود توی عمرت سرما خوردی یه شب خیلی سرفه میکردی دل من و بابایی خیلی کباب شده بود ولی خدا رو شکر خدارو هزار مرتبه شکر زود بهتر شدی اولین بار که بینیت خیس شده بود انگار یه چیز خیلی عجیب رو متوجه شده بودی هم خندم گرفته بود و هم کلی ناراحت دختر گلم بودم دو روزی بی حال بودی  ولی بعد دوباره شدی دختر شیطونک مامان ان شالله هیچ وقت مریضی تو نبینم مامانی ...
13 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

نه ماهگیت مبارک گل خوشبو مامان   دختر گلم امیدم ٨ ماهت  تموم شد اصلا نفهمیدم کی این روزها گذشت روزها ی بسیار شیرین و خوبی رو دارم تجربه میکنم وقتی باردار بودم فکر میکردم بهترین روزهام این روزهاست که امیدوار بودم هیچ وقت از یادم نره روزی که بدنیا اومدی از خدا میخواستم این صحنه ها رو فراموش نکنم یادم میاد وقتی تو خواب میخندیدی یا گریه میکردی چه ذوقی میکردم میگفتم خدا یا این روزها از تمام روزهام شیرین تره هر روز که میگذره شیرین تر میشی گل نازم هر وقت به تو وبه پیشرفتهای هر روزت فکر میکنم به قدرت خداوند مهربون بیشتر و بیشتر پی میبرم اونقدر دقیق و حساب شده بزرگ میشی و رشد میکنی جلو چشمام قد میکشی جوونه میزنی و امیدوارم گل های ...
30 فروردين 1391